-پاسخ آیت الله سیستانی درباره لباس مشکی در محرم وصفر
-پاسخ آیت الله خامنه ای درباره افطار کردن با تربت امام حسین علیه السلام
-دست زدن همراه با شادي و خواندن و ذكر صلوات بر پيامبر اكرم و آل او(ص) درجشن هايي كه به مناسبت ايام ولادت ائمه(ص) و اعياد وحدت و مبعث برگزار مي شود چه حكمي دارد؟ اگر اين جشن ها در مكانهاي عبادت مانند مسجد و نمازخانه هاي ادارات و يا حسينيه ها برگزارشوند، حكم آنها چيست؟
-پاسخ آیت الله شبیری زنجانی درباره جشن عروسی در ماه محرم وصفر
-پاسخ آیت الله مکارم شیرازی درباره اصلاح و آرایش در ماه های محرم و صفر
-پاسخ آیت الله روحانی درباره جنگ عایشه با امیرالمؤمنین (علیه السلام) از همه گناهان بدتر بود
-پاسخ آیت الله جوادی آملی درباره نماز روز عید غدیر
-پاسخ آیت الله جوادی آملی درباره نماز عید غدیر
-پاسخ آیت الله حکیم در باره افضل بودن حضرت علی علیه السلام از بقیه ائمه وپیامبران
-پاسخ آیت الله وحید خراسانی درباره سیگار کشیدن در ماه رمضان

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.

  کد مطلب:14257 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:2

همانطور كه مستحضريد در مواردي كه صدمه بدني به شخص يا اشخاصي وارد مي شود به موجب مواد مذكور در كتاب چهارم ديات (قانون مجازات اسلامي ) جاني مكلف است ديه يا ارش صدمات بدني را در حق مجني عليه پرداخت نمايد و... از آنجا كه در عمل خصوصا در صدمات ناشي ازتصادفات مواردي پيش آمده كه مجني عليه جهت بهبودي و معالجه مجبور به پرداخت هزينه هايي شده كه اصولا با ديه يا ارش متعلقه برابري نمي كند و از طرفي مجني عليه پس از وقوع تصادف و دراثر شدت صدمات وارده مدت هاي مديدي از كار كردن و تحصيل درآمد باز مانده است با وصف فوق وبا توجه به اين كه نص قانوني صريحي در خصوص نحوه جبران ضرر و زيان هاي مورد نظر وجودندارد تكليف چيست ؟ (به عنوان مثال پزشك و جراح متخصص در اثر بي احتياطي راننده اي از ناحيه هر دو پا دچار شكستگي و از ناحيه صورت چندين عصب كششي آسيب ديده كه ديات متعلقه باهزينه هاي متعارف برابري نمي كند و حدود پنج ماه نيز نتوانسته در مطب و كلاس درس وبيمارستان طرف قرارداد حاضر شود و طبعا از درآمدهاي مستمرش بازمانده است حال تكليف دادگاه در فرض مطالبه همه خسارات چيست ؟
ديه و خسارت هاي زايد
آيا ديه همان خسارت است ويا جاني بايد علاوه برديه ، خسارات وارد آمده به منجي عليه وكليه هزينه هاي درماني رابپردازد؟
جايي كه مقدار ديه ازخسارت بيشتر، مساوي يا كمتر باشد چه حكمي دارد؟
اگر در موارد فوق جواب منفي است ، آيا حكومت مي تواند براي جبران خسارت هاي زايد بر ديه ، قانوني وضع كند كه جاني را ملزم به پرداخت آن نمايد؟
آيا بين انواع خسارت ها مثل هزينه درمان يا ازكارافتادگي (مانند فلج شدن دست خطاط) تفاوتي وجوددارد يا خير؟
براي روشن شدن مطلب ابتدا ذكر چند مقدمه لازم است .
مقدمه اول :
اسلام جان ، خون ، مال وآبروي انسانهارامحترم شمرده وبراي حفظ آنها ومصون ماندن ازنابودي ولطمه نديدن ، قوانين ومقرراتي وضع فرموده است .براي حفظ اموال ، هرگونه تصرف دراموال ديگران بدون اذن آنهاراممنوع كرده و دادن اموال به سفها، اكل مال به باطل ، دزدي ، رشوه و رباخواري را حرام دانسته وبراي حفظآبروي افراد تجسس ، غيبت و عيب جويي را منع فرموده و براي محفوظماندن جان انسانها، قتل نفس راازگناهان بزرگ محسوب داشته ومضافٹ برآن حكم قصاص را به عنوان مجازات براي قاتل عمدي مقرر فرموده است ;
قران كريم مي فرمايد:
(يا ايها الذين آمنوا كتب عيكم القصاص في القتلي )1
«اي كساني كه ايمان آورديد، نوشته شد برشما قصاص نسبت به كشته شدگان »;
و فرمود:
(ولكم في القصاص حيوه يا اولي الالباب لعلكم تتقون )2;
«براي شما در قصاص ، زندگي است ، اي صاحبان خرد شايد تقوا پيشه كرديد».
همچنين براي جلوگيري از اذيت ، آزار و ايراد ضرب و جرح ديگران ،علاوه براين كه اين اعمال را تحريم كرد، فرمود:
(... والجروح قصاص ...)3 «جراحتها مورد قصاص قرار مي گيرد»;
و فرمود:
(... فمن اعتدي عليكم فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدي عليكم ...)4
«آن كه بر شما تعدي و تجاوز نمود، مانند او با وي رفتار كنيد»;
و در مورد قتل و جرح غير عمدي حكم به پرداخت ديه فرمود:
(...و من قتل مؤمنا خطأ فتحرير رقبه مؤمنه وديه مسلمه الي اهله ...)5
«و كسي كه بكشد مؤمني را از روي خطا ، پس بايد بنده مؤمني را آزاد كند و ديه آن را به اهل او بدهد».
مقدمه دوم :
دستورات اسلام چون از جانب پروردگار حكيم و عادل صادر شده ، در آنها رعايت حكمت و عدالت شده و حق كليه افراد مورد نظر قرار گرفته و در عين حال عواطف انسان نيز مورد غفلت واقع نشده ومراعات گرديده است .
قرآن كريم فرموده :
(ان الله يأمر بالعدل والاحسان ...)6 «خداوند به عدالت واحسان فرمان مي دهد.»
براي رسيدن هركس به حق خود بايد طبق عدالت عمل شود ولي براي زنده شدن عواطف و بزرگواري درانسان مسأله احسان مطرح مي شود. درآن جا كه بايستي احساساتي راكه جريحه دارشده تسكين والتيام بخشيد،اجراي عدالت لازم است و پس از آرامش انسان و خاموش شدن اين احساسات ، نوبت به احسان مي رسد.
يك نمونه از اين موضوع ، مسأله قصاص ، اخذ ديه و عفو است .
آن جايي كه فرد يا اشخاصي يكي از عزيزان خود را در اثر قتل عمدي توسط يك نفر يا افرادي از دست مي دهند ، احساسات آنها سخت جريحه دار شده و تنها چيزي كه مي تواند آنها را آرام كند قصاص قاتل است .ولي براي تحقق اين هدف لازم نيست حتمٹ حكم قصاص اجرا شود، بلكه همين كه اولياي دم بفهمند قاتل دراختيار آنها قرار گرفته و مي توانند او را قصاص كنند، همين احساس قدرت براي خودشان و احساس ضعف وذلت براي قاتل تا حدود زيادي از شعله هاي احساسات ، خشم و غضب آنها مي كاهد، دراين حال به آنان پيشنهاد مي شود اكنون كه شما طبق عدالت بر قاتل مسلط هستيد و براي شما اين قدرت و توانايي وجود دارد،جا دارد كه طبق كرامت انساني عمل كنيد و از او بگذريد.
اين جا نوبت توجه به عواطف انساني مي رسد. عواطف در مقابل احساسات خواستار عفو وگذشت ازديگران است . جاني بد كرد و درنتيجه عمل بد خود تسليم عدالت شده و آماده براي قصاص است ،ولي آه وناله زن و فرزند او عواطف را وادار به احسان مي كند;اما ملاحظه مي شود قانون الهي در اين جا نيز يك باره عفوكلي و بلاعوض را مطرح نمي كند بلكه عفو باپرداخت ديه از جانب جاني به اولياي دم پيشنهاد مي شود،آنهم ديه به هر مقدار كه آنها راضي گردند.دراين جا ديه محدود به حدمعيني نيست ، زيرا جاني مرتكب جنايت عمدي شده و بايد شديدٹتنبيه شود ودر برابر انجام قتل كيفر ببيند.اگر اولياي دم بخواهند، مي توانند ازقصاص او صرف نظر كنند ولي با گرفتن ديه اي كه مورد رضايت آنها باشد او را كيفر مي دهند. بلي مرحله سومي نيزوجود دارد كه بستگي به خصوصيات و حالات شخصي طرفين دارد.
گاهي وجود اين خصوصيات ايجاب مي كند كه اولياي دم از گرفتن ديه هم صرف نظر كنند و قاتل را بدون دريافت چيزي مورد عفو و گذشت قرار دهند. در اين صورت نيز قانونگذار با اين امر مخالفتي ندارد واولياي دم را مختار قرار داده تا در اثر اين عفو وگذشت استحقاق اجر و پاداش الهي را پيدا كنند و خود را به كرامت انساني و صفات عاليه آراسته سازند.
«عن ابي الحسن موسي بن جعفر (ع ) في حديث طويل في تفضيل هذه الامه علي الامم - الي أن قال و منهاأن القاتل منهم عمدا ان شاء اولياء المقتول أن يعفواعنه فعلوا،وان شاؤوا قبلوا الديه ،وعلي أهل التوراه وهم أهل دينك يقتل القاتل ولايعفا عنه ولا تؤخذ منه ديه ،قال الله عزوجل (ذلك تخفيف من ربكم و رحمه ).7»8
امام هفتم (ع ) در ضمن بيان افضليت امت اسلام و مزايايي كه اين امت نسبت به امم گذشته دارد به يك نفراز يهود فرمودند : «يكي از آن مزايا اين است كه در مورد قاتل عمدي اولياي دم مي توانند او راقصاص نمايند ومي توانند او را عفو كنند و از او ديه بگيرند و مي توانند بدون گرفتن ديه او را مورد عفو قراردهند،اما طبق آيين اهل تورات و هم كيشان تو قاتل حتمٹبايد قصاص شود و ديه از او پذيرفته نمي شود.خداوند درقرآن مي فرمايد:اين تخفيف ورحمتي است از خداوند در مورد شما(امت اسلام )».
هرگاه قتل يا صدمه اي از ناحيه شخصي به ديگري برسد چهار صورت در آن متصور است ;
الف . قتل و صدمه عمدي
در اين جا همان طور كه بيان شد حكم اوليه قصاص است و اولياي دم مي توانند با دريافت ديه يا مجانٹ وبلاعوض جاني را مورد عفو قراردهند.
ب . قتل يا صدمه شبه عمد
قتل يا صدمه شبه عمد در جايي است كه جاني قصد جنايت نداشته و فعل اوبه گونه اي نبوده كه غالبٹموجب قتل يا به وجود آمدن آن صدمه باشد، مانند قتل و صدمه اي كه در اثر حوادث رانندگي به وجود مي آيد .در اين جا اقتضاي عدل اسلامي گرفتن ديه از جاني مي باشد ، او مورد قصاص قرار نمي گيرد. زيرا قصد قتل ياايراد صدمه بركسي نداشته و فكر نمي كرده عمل او چنين پيامدي داشته باشد،ولي يك نحوه قصور يا تقصيري در فعل خود مرتكب شده كه منتهي به وقوع اين حادثه شده است .بدين لحاظ بايد ديه قتل يا صدمه وارد شده بر افراد را شخصٹ بپردازد.
«عن عبدالله بن سنان قال : سمعت اباعبدالله (ع ) يقول : قال أميرالمؤمنين (ع ) في الخطأ شبه العمد أن يقتل بالسوط أوبالعصا أو بالحجر أن ديه ذلك تغلظ، وهي مأه من الابل ».9 عبدالله بن سنان مي گويد از امام صادق (ع ) شنيدم كه اميرالمؤمنين (ع ) در خطاي شبه عمد مانند آن كه كسي را در اثر زدن با تازيانه ،عصا يا سنگ بكشد; فرمود:«بايدصد شتر بپردازد».
«عن أبي بصير، عن أبي عبدالله (ع ) قال : ديه الخطأ اذ الم يرد الرجل القتل مأه من الابل ،أو عشره آلاف من الورق ، أوألف من الشاه ، وقال : ديه المغلظه التي تشبه العمد و ليست بعمد أفضل من ديه الخطأبأسنان الابل ثلاثه و ثلاثون حقه ،و ثلاثه وثلاثون جذعه ،و أربع وثلاثون ثنيه كلها طروقه الفحل الحديث »10 ابوبصير از امام صادق (ع ) نقل مي كند كه ديه خطا آن جائي كه شخص قصد كشتن ندارد(قتل واقع شد) صدشتر يا ده هزار ورق يا هزار گوسفند است .
براي صدماتي كه غير عمدي بر كسي وارد شود وموجب جرح يا شكستگي يا سياهي يا قرمزي عضو شودبراي هر كدام مقدار معيني از ديه مقرر شده كه تفصيل آن در كتاب ديات بيان شده است .
ج . خطاي محض
خطاي محض در موردي است كه قصد كشتن يا ايراد صدمه نسبت به كسي نداشته و قصد فعلي را نيزنسبت به اين شخص نداشته باشد. مانند اين كه قصد كشتن پرنده اي را داشت و تيري انداخت وتصادفٹ به انساني خورد و سبب قتل او شد. دراين جا مقتضي عدل اين است كه ديه اي از فرد گرفته نشود، ولي از سوي ديگر خانواده اي دراثر قتل داغدار شده وچه بسا خانواده اي سرپرست خود را از دست داده و به اصطلاح نان آور آنها از دست آنها رفته است . در اين جا اسلام مي گويد: «بايد خويشاوندان اين شخص وعاقله او ديه مقتول يامصدوم را بپردازند تا هم خون آن مسلمان ضايع نشده باشد وهم خاطي زير بار سنگين ديه نرود».
حكم ابن عتيبه از امام باقر (ع ) روايت مي كند كه به او فرمود: «يا حكم اذا كان الخطأ من القاتل أوالخطأ من الجارح وكان بدويا فديه ما جني البدوي من الخطأعلي أوليائه البدويين »، قال : «و أذا كان القاتل أوالجارح قرويافان ديه ما جني من الخطأعلي أوليائه من القرويين »11 اي حكم هرگاه كسي از روي خطا مرتكب قتل يا جرحي شد، اگر اهل باديه باشد بايد خويشان باديه نشين او ديه را بپردازند و اگر شهر نشين باشد بايد خويشان او كه ساكن شهرند ديه را بپردازند.
طبق روايات ديگر «اگر عاقله اي ندارد ديه بايد از بيت المال پرداخت شود».
د. نوع ديگري از قتل يا صدمه ممكن است توسط كسي به وجود آيد كه بطوركلي وي هيچ گونه قصدي نداشته و هيچ عملي هم انجام نداده باشد، حتي نسبت به ديگري ، مانند اين كه طوفاني وزيد و او را بدون اختيار از بالاي بلندي به زير انداخت و تصادفٹ روي شخصي افتاد و موجب قتل يا جرح او شد، در اين جابسياري از فقها معتقدند كه اين حادثه اي است كه نمي توان كسي را در آن ضامن دانست ، مانند اين است كه مقتول در اثر حوادث طبيعي ديگر مثل صاعقه به قتل رسيده باشد.اين جا هم در حقيقت قتل در اثر طوفان به وجود آمده و براين شخص وبر عاقله اش ديه تعلق نمي گيرد.
احكام قصاص و ديات به اين نحو و كيفيت كه ذكر شد در اديان ديگر وجود ندارد، هر چند همانطور كه قبلا اشاره شد قانون قصاص در اديان الهي و از جمله آيين يهود تشريع شده بود.
در قرآن مي فرمايد: (وكتبنا عليهم فيها أن النفس بالنفس و العين بالعين والأنف بالأنف والاذن بالاذن والسن بالسن و الجروح قصاص ...)12 ونوشتيم برآنها در تورات كه انسان در برابر انسان ، چشم در برابر چشم ، بيني دربرابر بيني ، گوش دربرابر گوش ، دندان در برابر دندان و جراحتها مورد قصاص قرار مي گيرند.
ديه قبل از اسلام
در زمان جاهليت پرداخت ديه مرسوم بوده و طبق نقل بعضي از محققين ديه براي همه افراد مساوي نبوده و برحسب درجات قبايل ، شأن و منزلت مقتول متفاوت بوده است . ديه اشراف و بزرگان قبيله هزار شتر بوده كه به آن ديه ملوك مي گفتند; ديه افراد عادي كه اصيل بودند 10 شتر بوده كه آن را ديه صريح مي ناميدند; ديه بنده و افرادي كه با قبيله پيمان داشتند 5 شتر بوده كه به آن ديه حليف و هجين مي گفتند.
گاهي يك قبيله براي شرافتي كه براي خود قائل بود هنگام اخذ ديه از قبايل ديگر 2 ديه مي گرفت ، اما خودبه هنگام پرداخت يك ديه بيشتر نمي پرداخت 13.
تعيين صد شتر به عنوان ديه
تعيين تعداد صد شتر براي ديه طبق روايت از سنتهاي حضرت عبدالمطلب است . او در هنگام حفر چاه زمزم 1 پسر بيش نداشت و نذر كرد كه اگر خداوند به او 10 پسر عنايت فرمود، يكي از آنها را در راه خدا قرباني كند، هنگامي كه داراي 10 پسر شد تصميم گرفت كه نذر خود را عملي سازد، قرعه زد و قرعه به نام پسركوچكش عبدالله بيرون آمد، عبدالمطلب مي خواست عبدالله را قرباني كند ولي با گريه و ناله مادرش و ديگربستگان و نظريه و مشاوره با ديگران بين عبدالله و 10 شتر قرعه زدند قرعه به نام عبدالله بيرون آمد، 10 شتراضافه كردند باز قرعه به نام عبدالله بيرون آمد، 10 شتر اضافه كردند باز قرعه به نام عبدالله خارج شد هم چنين بر تعداد شتران افزودند تا اين كه به 100 شتر رسيد ، در اين هنگام قرعه به نام شترها بيرون آمد و عبدالمطلب 100 شتر را به عنوان ديه بنيان نهاد و بعد از او در ميان قريش و ساير قبايل عرب ، همين سنت پا

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.